سلام.

بعد از این غیبت طولانی و اینکه شرمنده ی عزیزانی شدم که بهم سر زدن و من نتونستم جوابی بدم چندان دست پر نیمدم

اول از هر چیز مرسی که اومدید.به بلاگهاتون سر زدم اما اینقدر فکرم شیلنگ تخته می ندازه که نمی تونم پیام قابل خوندنی بزارم.متاسفم و جبران می کنم

نمی دونم بگم این سفر ۲ماهه خوب بود یا نه؟!هر چی بود پر از درد بود و خنده.

تا حالا شده یه جاهایی برای یه کسایی تا عمق وجودت به درد بیاد؟

اون حرف می زد و من مات و مبهوت نگاش می کردم.فکر می کردم بزرگ شده.مدتها بود که فکر می کردم دیگه بزرگ شده.اما فهمیدم بزرگ یا کوچیکش مهم نیست.مهم اینه که اون داره حماقت می کنه و من نمی تونم اینو بهش بفهمونم...

ازم پرسید نظرت چیه؟این بار تنها دفعه ای بود که بی عذاب وجدان فکر می کردم محترمانه ترین جواب مناسبش اینه:خفه شو

موی لخت.تو اینو دوست داری مگه نه؟این تنها چیزیه که من بهش فکر نمی کنم...

گفتم صادق باش..مترسک وار خندید...گفت خیلی وقته فراموش کردم...

ساکت بودم...ساکت بودم...و باز ساکت بودم...اما تو هیچی نمی فهمی...من حرف هم می زنم تو نمی فهمی...پس فرق سکوت و حرف من چیه؟

خوبه که اینجام....بیچاره اون...بیچاره تو...

خدایا کمک...شاید help ...برای من که فرق نداره...مهم اینه که به دادم برسی...می دونم که کمکم می کنی...

به همه کمک کن...می دونم که می کنی...

تو بگو چرا؟تو بگو چی می شه؟برای من تو با شما فرقی نداره...تو بگو تا کجا؟

هیچ وقت بهتر از این نبودم....

قول می دم این دفعه محبت همه رو جبران کنم

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین یکشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:53 ق.ظ http://ariai.blogsky.com

سلام مونارک جون
خوبی؟
واسه اون پستت یه نظر دادم..بعد نتونستم باز نظر بدم اومدم از این پست نظر دادم...خودت اینکاریش کردی؟
اگه راضی نیستی ازش خبرم کن بهت بگم کجا بری گلم
اسمت خیلی برام آشناست...احتمالا قبلن اومدم تو وبلاگت...مثه این گیلاس خانمه ما که با وان گیلاس خانم اشتباه گرفته شد...(چشمک)
تبریک میگم....قبول شدی پس (بوس)
چه رشته ای؟ (نیش) خوب من فضولم بگو دیگه (گریه)
حالا زیاد خودتو ناراحت نکن...
دل بکنی همش راحت میشه...
فقط ۱۰۰ ساله اولش سخته...(خنده)

فعلا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد