کلاس عتیقه های قرن!

کی؟من؟کی؟

- موجودی رو می شناسید که بتونه ۱۳ ساعت ممتدا بخوابه؟احتمالا از قوم و خویش های بنده تشریف داره!

و اما اندر وصف کلاس ما:

- ن. وارد کلاس شد بلوز اسپرت خیلی قشنگی تنش بود.گفتم عزیـــــــــــــــــــــــــــــــزم! گفت: مرسی

(خدایا اعتماد به نفس ای پسرا داره منو خفه می کنه! اولین بارش نیست که...همه چیزو به خودش می گیره!)

- س. شیرینی تعارف می کرد.گفتم تولدتون مبارک...گفت: ازدواج کردم!( می شه بگید کی با پسر ۱۸ ساله ازدواج می کنه؟)

- رفته بودیم سالن تشریح... هوس کردم بدون دستکش دست بزنم به این جسد خود و مادر مرده...هر چی هم دنبال پنس گشتم نبود.تیغ رو برداشتم که یکی از رگهاش رو بیارم بالا مثلا با کلی احتیاط که پاره نشه...یهو مریم جیغ کشید هنوز خون داره!منم از همه جا بی خبر داشتم بحث می کردم که جسد صد سال مرده خونش کجا بود که خانم ضعف کرد و نشست.رفتم براش آب قند بیارم که استاد اومدن و گفتن: دستت چی شده؟

من شاهکارم.دستم رو برید بودم جیغای مریم فرصت اینکه بفهمم رو نداده بود.منم قضیه رو برای استاد گفتم.....

چشمتون روز بد نبینهتو عمرشون فکر کنم سر کسی اینقدر داد نزده بودن...گفتن همین که از این واحد نمی ندازمت خیلیه....

متاسفم اما استاد من بی تقصیرم پیش اومد

اما بعدش گفتن: ولی تو پزشک خوبی می شی...

- ماشین کنترل دار برده بودم دانشگاه.سر کلاس از زیر پای بچه ها ردش می کردم.عجیب بود که استاد متوجه نمی شدن!کافی بود بفهمن کل کلاس بیچاره می شد....

حواسم نبود یهو رفت زیر پای استاد الهه یهو داد زد استاد!

استاد هم با ترس و وحشت یهو گفتن : بله!

در این هنگام بود که طی معجزه ای الهی ماشین رو برگردوندیم ...الهه هم که دید به خیر گذشت گفت: می شه اینجا رو یه بار دیگه توزیح بدید؟کلاس از خنده منفجر شد...

 

- شما شکلکی می بینید؟

نظرات 4 + ارسال نظر
امیر سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:27 ب.ظ http://www.sahel2007.blogsky.com

خوبی ؟؟
ممنون از کامنتت، خیلی لطف داری بهم
معذرت میخوام که یه مدتی نتونستم نطری بنویسم واسه بلاگت . ولی توی این مدت میومدم و پستهاتو میخوندم...

بد بخت اون جسدی که میاد زید دست تو ! بعد از مرگش هم باید عذاب بکشه!!! ;)
اینجور که بوش میاد! تا چند وقته دیگه آدم زنده بدن دستت باید جسد تحویل بگیرن !....
سلامت باشی
فعلا

سلام...
مرسی به خوبی شما!
من به خودم هم لطف ندارم...تعارف نکردم که می گی لطف داری...
می دونم سرت شلوغه.راست می گی؟!(مشکوکی ها...گفته باشم)
هیچشم!تا دلش بخواد...جسد بیاد زیر دست من زنده می شه...زندش که جا خود دارد!
همچنین عزیزم...

حسین چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:47 ب.ظ

:))‌خیلی شری بچه :دی ما پونز میذاشتم رو صندلی... گچ میریختیم و خیلی کارهای دیگه، ولی دیگه ماشین کنترل دار؟ اونم زیر پای معلم؟ این دیگه آخر شر بازیه :دی
مگه پسر ۱۸ ساله چشه؟‌ :پی

نه خیلی!تازه کلی جلوی خودم رو گرفتم کارای دیگه نکنم...
آخ ولی گفتی...پونز هم باید خوش بگذره....
چش نیست ابروهه...جوجه است دیگه...نابالغه...کال می باشد...غوره تشریف دارد...

نگین چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:53 ب.ظ http://ariai.coo.ir

سلام مونارک جان
خوبی ؟
دختر تو کلاس جای ماشین سواریه ؟
تو خجالت نمیکشی ماشین میبری سره کلاسسسسس
استادتون کیه بگو من یه صحبتی باهاش بکنم
دستت زخم شد بعد نفهمیدی ؟
تو خیلی باحالی (خنده)
میدونی کی زنه پسر ۱۸ ساله میشه ؟ دختر ۱۳ ساله !!
پسرا اگه اعتماد به نفس نداشتن که تا الان مرده بودن (خنده)
من شکلک میبینم
هوارتا بوسسسسس

سلام عزیزم...
خیلی خوب.مرسی...
نچ!کلی خوش گذشت...
نه خوب...سرم شلوغ بود وقت نشد بفهمم...
دلم می خواد بدونم ماشین بازی می کنن یا مامان بازی...
آره واقعانم!
خدا رو شکر...
منم کلی بوســـــــــــــــــــــــــــــــــس

mona یکشنبه 9 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:29 ب.ظ http://myblueweb.blogsky.com

سلام
اعتماد به نفس شما هم دست کم از پسرا ندارهااااااااا!!!!!!!!!
موفق باشید ( بدبخت اون جنازه و اون استاد!!!)
منم شکلکها رو می بینم.

سلام...
آخه عزیزم اونا بیشتر توی توهم فانتزی به سر می برن...
خیلی هم خوش به حالشونه...(نیست مگه؟)
چه خوب (:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد