این جانب مونارک.
متولد یکی از روزهای خدا توی یکی از ماههای سال ۶۸.
دانشجوی پزشکی یکی از دانشگاههای تهران و عاشق درس و دانشگاه...
غالبا هایپر اکتیو و چند روزی هر چند ماه یک بار منفعل!
اصولا در هر شرایطی کلیه ی سلول های خاکستری مغزم رو به کار می گیرم تا کارهای هیجانی انجام بدم...
از روزمرگی متنفرم و جز در شرایطی که منفعلم بهش دچار نمی شم...
از اینجا برای نوشتن فورانات مغزیم استفاده می کنم...
اول و آخرش اینکه خیلی مرسی که برای سیاهه های من وقت گذاشتید...
ادامه...
سلام.خداییش انقدر از این دریاب ها داشتم که شمارش در رفته
سلام
ای شالا خدا تو زندگیه همه مون پر رنگ بشه مخصوصا تو زندگی من که شیطون بد جوری بی رنگش کرده . واسم دعا کن
سلام
حتما همین طور می شه...
محتاجم
خدا سنش زیاده یه خورده گوشاش سنگین شده ! یه خورده بلندتر داد بزنی حتما میشنوه جوابتو میده ..... !
زدی به سیم آخر...چه خبره؟
بلندترین صدا برای خدا زمزمه ایه که توی دل بشه...