باز هم...

دیشب خوابش رو دیدم...مهربون بود...مثل اون موقع ها که هنوز دعوامون نشده بود... 

یک کیسه دستش بود...گفتم توش چیه؟گفت دستتو بگیر تا بریزم توش... 

کلی پفک حلقه ای توش بود... 

 

کلی مزخرف نوشته بودم که پاکشون کردم... 

بماند.... 

این حرفها گفتن نداره...

نظرات 7 + ارسال نظر
محمد یکشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:37 ب.ظ http://www.shanc.blogsky.com

سلام
به منم سری بزن.
ولی خوابت چقد مسخره بود.جالبم بودا.
تا حالا نشنیده بودم کسی پفک خواب ببینه.
خیلی وقته یه خواب درس حسابی ندیدم.
بای

سلام
حتما
بالاخره جالب بود یا مسخره؟
به نظر من که اصلا مسخره نبود...کلی از خاطرات بچگیم تازه شد...
در ضمن نصف خواب سانسور شده...

خواب دیدن یکی از بزرگترین نعمت هاست...درست می شه...
مرسی از نظرتون

محمد دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:46 ب.ظ http://www.shanc.blogsky.com

سلام
ممنون که سر زدی.
بازم بیا
بیشتر جالب بود.

تندر دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 03:48 ب.ظ http://thunder.blogsky.com/

سلام
ممنون که اون همه راهو اومدی تا وبلاگم که بهم بگی آخرین نظرم سفید بود٬ اشتباه از من بود٬ اومدم دوباره بنویسم که anti flooding وبلاگت فعال بود و نتونستم.
در ضمن نمی خواد خصوصیاتت رو بهم متذکر بشی، من حدوداً یک ساله که تو رو میشناسم.

ای کاش تو اون کیسه یه بغل سلام و آشتی بود!
ولی به قول خودت این حرفا که گفتن نداره.

امیر دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 04:35 ب.ظ

پفکیهههه آی نمکیهههههههههه ! D:
پفکیههههههههههه

...
قهرم

امیر دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:30 ب.ظ

دلت میـــاد؟؟؟!

نه گلم

امیر سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 08:40 ق.ظ

....

....

امیر سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 08:40 ق.ظ

پس پفکیههههههههههههه آی نمکیهههههههههههه! ;)

داشتیم؟
یکی طلبت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد