این جانب مونارک.
متولد یکی از روزهای خدا توی یکی از ماههای سال ۶۸.
دانشجوی پزشکی یکی از دانشگاههای تهران و عاشق درس و دانشگاه...
غالبا هایپر اکتیو و چند روزی هر چند ماه یک بار منفعل!
اصولا در هر شرایطی کلیه ی سلول های خاکستری مغزم رو به کار می گیرم تا کارهای هیجانی انجام بدم...
از روزمرگی متنفرم و جز در شرایطی که منفعلم بهش دچار نمی شم...
از اینجا برای نوشتن فورانات مغزیم استفاده می کنم...
اول و آخرش اینکه خیلی مرسی که برای سیاهه های من وقت گذاشتید...
ادامه...
سلام
بابا یه ذره زیر دیپلم حرف بزنید ما هم بفهمیم
شما که در حال لیسانس تشریف دارید...
بیخیال.
(راستش از این تسکین بخش تر فقط یک جمله است که شاید باید از آدم خاصی شنید و آن هم حتما من نیستم با این حال یاد آوری میکنیم:"دوست دارم")
حالا اون آدم خاص رو از کجا گیر بیارم؟
همون والین بهتره
جو گیر نشدی؟
شاید واقعا وقتش رسیده به یکی از آن افکار شوم عمل کنی!!!