سالیگالین

صدای اذان میاد... 

دچار حس بی تفاوتی ممتد شدم... 

بقید و بند...رهای رها... 

کوچه پس کوچه های تجریش این روزها محشرن برای پیاده و روی و فارغ شدن از هر چی که هست و نیست...  

آدم رو یاد ۴باغ اصفهان می ندازه...

برگها ی هزار رنگ با نوازش کوچیک باد پاییزی آنچنان روی سر آدم می بارن که روح منو تا جایی که شاید دیگه هیچ وقت بر نگرده می برن... 

دلم هوس ترانه های ویگن رو کرده... 

سالیگالین: دامن کشان ساقی می خواران... 

هم نوا می خونی ویگن جان 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
فرزاد سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:18 ب.ظ

سلام
این قدم زدن تو پاییزو بد جور موافقم

سید مجیب سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:11 ب.ظ

چه بده دچار روزمرگی و بی تفاوتی شدن
فرار کن بدووووووووووووووووووووووووووووووووو

دچار روزمرگی نشدم فقط تا اطلاع ثانوی بی احساسم همین!

مهرناز چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:43 ق.ظ http://cappuccino.coo.ir

سلام
کلی دلم تنگت شده.

امیر جمعه 8 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:40 ق.ظ

هنوز قسمت نظراتت درست نشده ! :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد