مرا چه می شود؟

امتحانات رو به معنای واقعی خراب کردم کلی عجز و لابه به درگاه پروردگار نمودیم که این ترم واحدی رو نیفتم و مشروط هم نشم... 

بدتر اینکه وقتی همیشه نمره هات خوب باشن حالا بگی می افتم هیشکی حرفت رو باور نمی کنه و هم دردی که هیچی دردت رو مضاعف می کنن.... : تو یکی ساکت باش...(مودبانه اش بود) 

در این ترم واقعا به این نتیجه رسیدم که درس خوندن با نمره رابطه ی عکس داره...ترم های پیش نصف این رو می خوندم حداقل دیگه بحث پاس شدن نبود اونم با نمره های اول و دوم کلاس اما این ترم چه تو طول ترم چه شب امتحان ۷ جد آباد خودم رو در آوردم هیچ اتفاق مثبتی که رخ نداد گند هم زده شد به تمام زندگیمان! 

از این زورم می گیره که کسایی که مجموعا دو جلسه سر کلاس نبودن و به اندازه ی دسته ی بیل از اون درس نمی فهمیدن شب امتحان خوندن و پاس می کنن....آخه خدا من به کی بگم؟ 

طی ۴ روز من مجموعا ۱۰ ساعت نخوابیدم حالا باز نمره ام لب مرزه معلوم نیست چی می شه ... 

اون یکی! نورو کوفتی رو بگو...که جونم در اومد و می افتم!!!شدیدا التماس دعا داریم.... 

این ۳ ترم کلی سعی و تلاش کردم که معدلم بالای ۱۷ بشه و واحد زیاد بردارم که واسه ترم ۵ و علوم پایه واحدام کم باشه حالا این ترم داره همه چیز رو خراب می کنه.... 

بیفتم حسابی عقب افتادم...تداخل کلاس پیش میاد و واحدای کم ترم بعد و کلی واحد می مونه واسه ترم ۵... 

پ.ن:چون آف لاین می نویسیم و کامپوتر طبق معمول خراب است پیج شکلک را باز نمی کند ...از نشان دادن درد عمیق درونمام معذوریم... 

 

داشتم تقویم و نگاه می کردم و یه برنامه ریزی تپل واسه تعطیلات بین دو ترم که چشمم خورد به ۱۴ فوریه(ولنتاین) می شه ۲۶ بهمن....دیر و زودش مهم نیست...مهم اینه که ۱ ولنتاین دیگه هم اومد و من باز هم کادو گیرم نمیاد.... 

حیف که بابا متاهل می باشن وگرنه کیس مناسبی واسه  کادوی ولنتاین بودن.... 

 

در این مدت به تولدی از دوستان دعوت شدیم که چون مختلط بود تقوا پیشه کرده و نرفتیم ولی متذکر شدیم که این موضوع چیزی را عوض نمی کند و شما هنوز شام تولدی به ما بدهکار هستید... 

پ.ن:با مراسم های مختلط مشکلی ندارم دلم نمی خواد روابط دوستانه ام با این جور چیزها قاطی بشه...همچین مراسمی رو در حد دوستهای خانوادگی و فامیل می پذیرم... 

 

 هیچ خانوم خونه ای به اندازه ی من کار نمی کنه... 

از شهریور تا الان من دارم تنها زندگی می کنم.هر خانوم خونه ای یه شوهری داره که نصف کارهاش و انجام بده اما این جانب هم مرد خونم هم زن خونه کارهای درونی و برونی رو انجام می نماییم... 

تازه شم هر مردی باید بتونه حداقل امکاناتی در حد خونه ی پدر واسه ی زنش فراهم کنه...ما اینجا نصف امکانات خانه ی پدری و هم نداریم...  

نصف بیشتر وسایل رفاهی ما از جمله: ماشین ظرف شویی لباس شویی مکروفر و این چیزها در اون یکی خونه می باشد و اینجا جا نداشتیم که بیاریم... 

اینه که ما با مشقت زیاد روزگار می گذرانیم... 

اما خیلی هم بد نیست گرچه خونه ی پدری نمی شه اما بالاخره باید یه دوره ای مستقل بودن رو تجربه می کردم اونم برای دختر لوس و یکی یه دونه ای مثل من که همیشه همه چیز براش مهیا بوده.... 

باید از یه جایی می اومدم رو پای خودم... 

دیروز داشتم با مامان صحبت می کردم.یکی از فامیل های نه چندان دور ما هست که ۲ تا پسر داره حدودای ۲۴ و ۲۸ ساله....هنوز  که هنوزه نمی زاره این فلک زده ها تنهایی جایی برن...هر جا بخوان برن می بره و میارشون!!! 

مامان داشتن ارشادشون می کردن که من دختر ۱۹ سالم رو تو تهران تنها ول کردم خیالم هم راحته و بهش اعتماد دارم... 

بعد دیگه بحث بین من و مامان شد.به خودشون هم گفتم من اگه جای مامان بودم هیچ وقت اینقدر آزادی به بچم نمی دادم... 

تنها...نه معلومه آدم با کی رفت و آمد می کنه نه معلومه کی به آدم زنگ می زنه کی می رم کی میام... 

مامان گفتن هر کسی بچه ی خودش رو می شناسه تو اگه دیر بیای من تنها فکری که می کنم اینه که اتفاقی واست افتاده... 

البته منم تا حالا هیچ وقت نه چیزی رو پنهان کردم نه دروغی گفتم...همیشه خانوادم در ریز ترین جزییات کارهام بودن...اونم به خاطر خوبی خودشون بود...کم نیستن خانواده هایی که عقاید بچه هاشون رو پذیرا نیستن....  

 

در ایام امتحانات گویا به مردم خیلی فشار میاد و کلا عقل ادمی زایل می شود... 

سومین مورد خواستگاری توی دانشگاه رو داشتم...جالبه که قبلی هم توی امتحانات ترم پیش بود...فکر کنم مردم اینقدر می زنه به سرشون نمی دونن چی کار کنن تصمیم به ازدواج می گیرن... 

نمی دونم اینا چه جوری اینقدر دقیق آمار در میارن و این اصلا کی وقت کرده منو ببینه و خوشش بیاد... 

از سال بالایی های خودمونه...خیلی چیزی ازش نمی دونم در همون حد و اینکه خونشون کجاست و ماشین چی داره و مودبه... 

چیز بیشتری هم می دونستم فرقی نمی کرد مگر اینکه خر کله ام رو گاز گرفته باشه که حالا حالاها تن به ازدواج بدم... 

کمِ کم ۱۰ سال دیگه وقت دارم.... 

پ.ن: علما به این نتیجه رسیدن که خمره واسه من بهترین گزینه هستش... 

 

از شمایل آدمی زاد اومدم بیرون به شدت نیازمند دعای شما در زمینه ی پاس کردن می باشم.... 

 

نظرات 17 + ارسال نظر
عیسی شنبه 28 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:36 ب.ظ http://isa.xeeus.com


سلام، وبلاگ خوبی دارید.واقعا وبلاگ تکی داری! دوست دارم به عنوان یه کارشناس نظرتو در مورد وبلاگم بدونم
با احترام عیسی یزدان کریمی
I S A . X E E U S . C O M

سلام.ممنون از لطفتون
به عنوان کارشناس مهارتی ندام که چیزی بگم ولی به عنوان یک خواننده میام خدمتتون

سرور شنبه 28 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:48 ب.ظ http://ssoorroor.blogsky.com

نترس خانوم دکتر ها نمی افتن تو خمره!!

دعات می کنم!!

من نمی ترسم دیگران می ترسن رو دلشون بمونم!
مرسی خیلی مرسی...

zaq یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:53 ق.ظ http://zaq.blogsky.com

میگویند کسی سالیان سال نذر به درگاه این امام غریب و بی کس در مشهد میبست که:ما هم یکی از هزاران دستگاه اتومبیل اهدایی از بانکها را برنده شویم. و از قرار هیچ توفیقی عایدش نمیشد آخر سر با الفاظ چاودار مداری فحش های بی ناموسی به آن امام ضامن آهو حواله کرد که فلان فلان شده این آخرین فرصتت برای برنده شدن ما در قرعه کشی بانک ها است و ....
در همین حین ناگهان کسی از عقب بر شانه ی مرد زد و به نام خواندش. مرد باز گشت و آن امام هشتم را شناخت!! امام با عجز به مردک گفت: فلانی شما حداقل یک حسابی در بانک باز کن تا دست ما برای اعمال نفوذ باز باشد!!!

حالا شمایی که به پارتی های مختلطه نمیروید و پشت چشم به پسرکان کم نوا سفید میکنید چگونه انتظار دارید روز والنتاینی کادویی دریافت کنید؟!!
(عجب کامنتیک پست زیبایی!!)

عجب!!!

کورش-وفادار دلشکسته یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:29 ق.ظ http://VafadareDelshekaste.Persianblog.IR

://

کورش یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:30 ق.ظ

درست میشه امتحانا!

امیدوارم

کورش یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:02 ق.ظ http://vafadar.coo.ir

متوجه نشدی ارضا رو بخاطر فیلتر اونجوری نوشتم؟
از بلاگ اسکای هم متنفرم با این کامنتینگش!

فکر کردم نقطه گذاری کفایت می کنه...

کم آویز یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1387 ساعت 04:32 ب.ظ http://kamaviz.blogsky.com

کوه آرامش عجیبی داره باهات حرف میزنه بهت اعتماد به نفس، شهامت و صبر و ..... یاد میده. ما هم روز اول دچار ناملایمات می شدیم ولی این کوه نبود که این کار رو با ما میکرد، بلکه ضعف خود ما باعث ناملایمات بود. اگه اراده کنیم هر کوهی سهل الوصوله!!! تهران دانشجویی! بعد از امتحانات یه صبح ساعت پنج از خواب بیدار شو و برو میدون تجریش و از اونجا برو دربند و عزم پناهگاه شیرپلا و آبشار دو قلو کن، اگه نرسیدی مهم نیست مهم عزمی که کردی و مطمئنا دفعه دوم و یا سوم می رسی.(فقط تجهیزات مورد نیاز یادت نره اگه به آرشیو بلاگ من بری نوشتم و تنها هم نری)
وای چقدر حرف زدم هنوز راجع به پستت نظر ندادم !!!
توی امتحان افتادن مهم نیست، خدا رو شکر کن که تا حالا تو دره، چاه یا دریا نیفتادی !
اگرچه دعا می کنم همینجا هم نیفتی. اگرچه ولنتاین تو ذهن من جایی نداره ولی با پارتی خیلی موافقم و توصیه می کنم حتما برو چون برای رفع خستگی امتحانات واقعا لازمه(ولی ترجیحاً اونجا با کسی دوست نشو)
نه به نوشته های قبلیت نه به این نوشته! خلاصه نویسی خیلی چیز خوبیه

کوچیک که بودم با بابا زیاد کوه می فتم...
راستش حالا یه جور فوبیا نسبت بهش دارم بحث سختیش نیست...

خوب دفعه های قبلی کم نوشتم این دفعه قلمبه شده بود این تازه کمتر از نصفش بود...

حسین یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1387 ساعت 06:37 ب.ظ

اوووووووووووه. چه خبره بابا :دی مجرد زندگی کردن اونقدر ها هم بد نیست! تجربه خوبیه که داشتنش خیلی کمک میکنه! به خیلی چیزها، توی آینده! کلا خوبه. خوبه که تجربه اش کردی.
ایشالا همه امتحاناتم پاس میشن. نگران نباش

حالا دیگه!
مرسی عزیزم...

سعید یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:55 ب.ظ http://f10.blogsky.com/

سلام عزیزم خوبی؟
خیلی وقته ازت خبری نیست؟
وقت کردی بهمون سر بزن اپ کردم با یه موضوع توپ!!!

سپیده دوشنبه 30 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:11 ق.ظ http://gomshodedarkhial.blogsky.com

سلام خانوم
خوشحال گشتیم از آشنایی با شما

بی‌خیال ایشالا که پاس می‌شن همه‌شون. تو هم مثه من می‌مونی. منم همیشه وقتی بیشتر می‌خونم خرابتر می‌شه اوضاع!! ایشالا معدل بالای ۱۷ حفظ می‌شه. منم همیشه تمام سعی‌ام همین حفظ بالای ۱۷ بود که میسر شد شکر خدا!

خوش‌به‌حالت که تنها تو تهران زندگی می‌کنی! منم دلم‌ می‌خواد این رو تجربه کنم. واسه همین دنبال تخصص تو تهرانم! امیدوارم بشه. حس می‌کنم اونجوری بزرگ می‌شم بالاخره!!

این خواستگارهای دانشگاهی هم که کلا رو نرون! کم‌کم عادت می‌کنی!

سلام
همچنین...ما خیلی وقت است با مطالبتان آشنایی داریم...تنبلی کامنتمان می آمد...
خدا نصیب منم بکنه ان شاا...
من روزشماری می کنم زودتر خانوادم برگردن...
بعضی موقع دلم می خواد خفه شون کنم...
قبل از امتحان جنین کله ی سحر آخه وقت خواستگاریه؟!!!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 08:29 ق.ظ http://no-1.blogsky.com

سلام !
نه در مورد ولنتاین نظر میدیم
نه در مورد پارتی ، نه برای زندگی مجردی ، نه در مورد فامیل نه چندان دورت که 2 تا پسر 24 و 28 ساله دارن که هنوز فلک زده ها رو می برن و میارن ! ، نه در مورد خواستگارت و در نه در مورد ترشی و خمره رو از این جور چیزها .... هیچی نمی گم فقط و فقط دعا می کنم که هیچ درسی رو نیافتی و مشروط نشی !

همین ...

سلام
همین واسم با ارزش ترین دعاست...
مرسی...

سید مجیب سه‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 08:57 ق.ظ

بی خیال
اگه ترم ۹بودی و ۳ترم مشروط چی کار می کردی؟؟؟

احتمالا ترک تحصیل!

سهراب سه‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 12:33 ب.ظ http://prepay.ir/?referid=3231

سلام دوست من.

اگر از Oxin خسته شدید یا به دنبال یک جای معتبر برای کسب درآمد در قبال نمایش تبلیغ می گردی ، این یکی رو هم امتحان کن.

امتحانش ضرری نداره.

zaq سه‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 12:47 ب.ظ http://zaq.blogsky.com

البته حرف های این سپیده خانم ما رو در مورد خواستگارهای دانشگاهی زیاد جدی نگیر نه که تجربه نداره!!
و بر عکس در مورد خمره هرچی خواستی ازش بپرس!!!!

بدجنس نشو!

تینا سه‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 07:58 ب.ظ http://do0stan.blogfa.com

وای گفتی امتحان درد دلم تازه شد. خودم هنوز دانشجو نشدم ولی این آقا امیر ما با این امتحاناتش منو پیر کرد. پس همه جاییه.
امسال اولین سالیه که ولنتاین میخوام کادو بگیرمو کادو بدم....
نمیدونم باید جالب باشه. ما هر سال تو کلاش زبان این روز رو جشن میگرفتیم. دخترو پسر مختلط بودیم به عنوان یه دوست و برای یادگاری بهم کادو میدادیم. امسال میخوام....

موفق باشید!

عماد چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:38 ق.ظ http://bhb.blogfa.com


با سلام.خسته نباشید. وبلاگ قشنگی داشتی.
در ضمن اگر دوست داشتی بازدید وبلاگت یا کلیک روی تبلیغاتت زیاد بشه حتما یه سری به وبلاگ من بزن.پشیمون نمیشی.
نترس لینکباکس نیست ..... به دردت می خوره.
این آدرس سایت http://bhb.blogfa.com

اینم یاهو ای دیم yahoo id :::: gold.0511

منتظرم. موفق باشی. یا علی

Reyshop چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:18 ب.ظ http://www.reyshop.ir

سلام
بـزرگتـریـــن و جــامـع تـریــن فـروشــگاه ایـنتــرنتــی ایــران
بـا بـیش از 1000 عنـوان از محصـولات بـرتـر و مختـلف
 همراه با گارانتی تعویض و ارائه بهترین کیفیت
از فروشگاه اینترنتی ما دیدن فرمائید

http://www.Reyshop.ir
http://www.Reyshop.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد