این جانب مونارک.
متولد یکی از روزهای خدا توی یکی از ماههای سال ۶۸.
دانشجوی پزشکی یکی از دانشگاههای تهران و عاشق درس و دانشگاه...
غالبا هایپر اکتیو و چند روزی هر چند ماه یک بار منفعل!
اصولا در هر شرایطی کلیه ی سلول های خاکستری مغزم رو به کار می گیرم تا کارهای هیجانی انجام بدم...
از روزمرگی متنفرم و جز در شرایطی که منفعلم بهش دچار نمی شم...
از اینجا برای نوشتن فورانات مغزیم استفاده می کنم...
اول و آخرش اینکه خیلی مرسی که برای سیاهه های من وقت گذاشتید...
ادامه...
سلام اولا ممنون که سر زدی دوما نصف چی گذشت ؟ زندگی ؟ سوما گاهی وقتا گذشته اونقدر ژر از اشتباهه که باید حسرت خورد چهارما خدا همیشه هوای مارو داره نمی دونم چرا خیلی وقته که من نمی بینم!
سلام مرسی از شما روزشمار ۴۰ روزه ی من به قیمت از دست دادن باقیش؟ من یکی که واسه دیدن بزرگترین چیزا کورم...
سلام
اولا ممنون که سر زدی
دوما نصف چی گذشت ؟ زندگی ؟
سوما گاهی وقتا گذشته اونقدر ژر از اشتباهه که باید حسرت خورد
چهارما خدا همیشه هوای مارو داره نمی دونم چرا خیلی وقته که من نمی بینم!
سلام
مرسی از شما
روزشمار ۴۰ روزه ی من
به قیمت از دست دادن باقیش؟
من یکی که واسه دیدن بزرگترین چیزا کورم...
بازم پارانوئید ؟! ;)
D:
نه واسه چی؟
نصف چی؟
شاید ما بیشتر چشمون رو اباز میکنیم
روزشمار ترک یک عادت
بقیه اش هم می گذره
عین برق و باد !
برای ما سه چهارمش گذشت !!
آخه خواهر من چی نصفش گذشت؟؟؟؟؟؟؟
بعضی اوقاتم خدا حال آدمو بد می گیره
امیدوارم روزی همش تموم بشه...
فکر می کنم همیشه داره...
هیچی هویجوری گفتم ;)
ولی این اعتیاد خوبه هااا !! ;)
لولو بردش...
ممنون از حضورتون
کار خدا هم عجیبه
گاهی اوقات در نهایت سختی و مشکلات
یه جوری کمکت می کنه که بهت زده می شی
:)))))
خدایا لطفا عجله کن...
دارم کار دست خودم می دم..