memories

چه خاطرات احمقانه ای رو از تو با خودم حمل می کنم... 

صفحات کتاب و جزوه ها.... 

یادته؟وقتی استاد این صفحه رو درس داد برای اولین بار اومدی که حرف بزنی... 

قیافت چقدر مضحک شده بود! 

 

این یکی رو چی؟داشتم این صفحه از جزوه ام رو می نوشتم که ازم قرضش گرفتی... 

 

این صفحه ی زبان بود که سر کلاس... 

 

جلسه ی آخر آزمایشگاه که استاد بهت گفت نگاهت به مانیتور نه اون خانوم 

 

به اندازه ی ۲ سال ازت خاطرات مزخرف دارم 

 

تو چی؟ 

تو چی از من تو ذهنت مونده؟ 

 

                                                     

 

پ.ن:به عشق ربطش ندید. 

من فقط می زارم اگه چیزی حس خوبی بهم می ده اتفاق بیفته.همین!

نظرات 11 + ارسال نظر
شادافسرده دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:03 ب.ظ http://www.shadafsorde.wordpress.com

قرآن. آره. خودمم بش فکر کردم. یعنی قبلآ به منم یکی گفته بود.

طرح ۳سال؟! آره ۲ ساله. به خاله و شوهر خاله من اینقد خوش گذشته که ۵ ساله موندن.

حس های خوب باید جاری بشن. کار درست رو تو می کنی.

اگر فقط ۱دوره طبابت واقعی باشه تو زندگی آدم همون طرحه
(:

مسعود رازقی دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:47 ب.ظ http://www.bia2blogfa.persianblog.ir

سلام رفیق روزهای خوب،
رفیق روز خوبها،
همیشه ماندگار من،
همیشه در هنوزها.

با عرض سلام و ادب به خدمت شما.
مونارک جان ببخشید که خیلی با تاخیر خدمت رسیدم.
این مدتی که نبودم اول درگیر امتحانات پایان ترمم بودم و حالا هم درگیر کنکور کارشناسی ارشد هستم.
مطالب جدیدی که گذاشته بودید با دقت خوندم.
فقط میتونم بگم فوق العاده بود.
انشالله پیروز باشید.
یا علی مدد.
درپناه حق.

سلام دوست خوب
اختیار دارید.لطف کردید امودید
ان شاا.. چیزی که می خواید قبول می شید
مرسی
همچنین

کورش-وفادار دلشکسته ی مرده دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:59 ب.ظ http://VafadareDelshekaste.Persianblog.IR

خودش به عشق ربط پیدا میکنه!

صرفا خاطراته

کلک شید سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:16 ق.ظ http://hoorshid.blogsky.com

چه عکس قشنگی

(:

یاسین سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:29 ق.ظ http://www.sooryas.blogsky.com

به عشق ربطش ندادم. خوندنش هم حس خوبی بهم داد . ممنوم اگه دوباره هم سر بزنی به من.

مرسی (:
حتما

جفنگ میرزا سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:59 ق.ظ http://www.jafangmirza.blogfa.com

گاهی اوقات باید ذهن رو خونه تکونی کرد!
من که کمتر موفق میشم اما شما سعی کن شاید تونستی

نه تا وقتی که بهم حس خوبی می دن
شاید وقتی بی تاثیر شدن
باشه برای بعد!

شهاب سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:34 ب.ظ http://drbaroooni.WORDPRESS.COM

معمولا همچین خاطرات احمقانه ای می مونن
من هم از این نوع خاطرات خوشم نمی یاد اصلا
ضمنا باقی آپها تو قبلا خونده بودم الان حال ندارم برا تک تک کامنت بذارم

مرسی بابت خوندن آپهام

نیمچه روزنامه نگار چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:00 ق.ظ http://www.rezaallahgolipour.blogfa.com

... و من همیشه دو دل بودم که آیا بگم دوسjت دارم یا نه؟ و ۲ ساله که دارم اینو تکرار می کنم ... بهتر نبود تو این جرات را به من می دادی تا بتونم بهت بگم: دوستت دارم و منم خاطراتی مزخرف از تو با خودم حمل می کنم! ... من خودمو جای او گذاشتم و گفتم. حالا تو چطور؟ D:

نکنه خودشی؟! :دی
یه بار دوستش بهم گفت از رفلکس من می ترسه که ساکته...

zaq چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:02 ق.ظ http://zaq.blogsky.com

دچار توهمه : "اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی" نشده ای؟!

من؟!
کسی که میاد مستقیم حرفهاش رو می زنه جایی واسه توهم نمی زاره

شادافسرده چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:02 ب.ظ http://www.shadafsorde.wordpress.com

یک نظری داده بودم. البته حق با شماست. فقط می خواستم ببینم نیموده نظرم یا حق با شماست.

بابت دیر تایید کردن عذر می خوام
چون می خواستم به همه ی نظرات جواب بدم طول کشید

سوده جمعه 16 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:06 ق.ظ http://cherknevic.blogsky.com/

شاد بودن و شاد زیستن برات آرزو دارم دکتر جان!

مرسی همچنین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد