این جانب مونارک.
متولد یکی از روزهای خدا توی یکی از ماههای سال ۶۸.
دانشجوی پزشکی یکی از دانشگاههای تهران و عاشق درس و دانشگاه...
غالبا هایپر اکتیو و چند روزی هر چند ماه یک بار منفعل!
اصولا در هر شرایطی کلیه ی سلول های خاکستری مغزم رو به کار می گیرم تا کارهای هیجانی انجام بدم...
از روزمرگی متنفرم و جز در شرایطی که منفعلم بهش دچار نمی شم...
از اینجا برای نوشتن فورانات مغزیم استفاده می کنم...
اول و آخرش اینکه خیلی مرسی که برای سیاهه های من وقت گذاشتید...
ادامه...
به به
چه عکسه نازی!
ببینم مونارک جوون خبریه؟
خبر که زیاده
اگه معنیش رو میدونی به ما هم بگو؟؟
گفتنی نیست
احساس کردنیه
به به خانوم دکتر!
چقدر دلم برات تنگ شده بود.
مرسی خانوم مهندس
منم همین طور
عشق آید اول برد هوش دل فرزانه را / دزد "باهوش" اول کشد شمع چراغ خانه را
هر چی هست منطقی پیش نمی ره
بعدش پژمرده نشدی که؟
فعلا هنوز شکفته ام
بعدشو نمی دونم!
... و آخرش که چی؟!
فعلا به آخرش نرسیدم
سلام مونارک جون خوبی
چرا پیدا نشه خوبشم هست؟!!
عجب بیتی بود خداییش حال کردم (چشمک)~~~>با یادت شبی که خفتم
چون غنچه سحر شکفتم....
می سی که اومدی(دوباره چشمک)
سلام دوست خوبم.مرسی.شما خوبی؟
نمی دونم اصلش واسه کیه اما یکی از ترانه هایی هستش که محمد اصفهانی می خونن
مرسی از شما