این جانب مونارک.
متولد یکی از روزهای خدا توی یکی از ماههای سال ۶۸.
دانشجوی پزشکی یکی از دانشگاههای تهران و عاشق درس و دانشگاه...
غالبا هایپر اکتیو و چند روزی هر چند ماه یک بار منفعل!
اصولا در هر شرایطی کلیه ی سلول های خاکستری مغزم رو به کار می گیرم تا کارهای هیجانی انجام بدم...
از روزمرگی متنفرم و جز در شرایطی که منفعلم بهش دچار نمی شم...
از اینجا برای نوشتن فورانات مغزیم استفاده می کنم...
اول و آخرش اینکه خیلی مرسی که برای سیاهه های من وقت گذاشتید...
ادامه...
و هنوز بزرگ نشدی! و هنوز با کسانی حرف می زنی که اسمشان را نمی دانی مانند چت کردن! و هنوز اسم آنهایی را که باهاشون حرف می زنی نمی دانی؟ . . . . . . و هنوز کسی در خانه را نزده است!!!D:
امیدوار کننده بود مرسی
سید مجیب
سهشنبه 20 مهرماه سال 1389 ساعت 11:11 ب.ظ
یروز میای مینویسی ۸۰ سال گذشت!...
حالا چرا 13
اوج عصیان های نوجوانی....
و هنوز بزرگ نشدی!
و هنوز با کسانی حرف می زنی که اسمشان را نمی دانی مانند چت کردن!
و هنوز اسم آنهایی را که باهاشون حرف می زنی نمی دانی؟
.
.
.
.
.
.
و هنوز کسی در خانه را نزده است!!!D:
امیدوار کننده بود
مرسی
:)
سلام.
ای کاش من هم برمی گشتم به ۱۳ سال پیش ...