این جانب مونارک.
متولد یکی از روزهای خدا توی یکی از ماههای سال ۶۸.
دانشجوی پزشکی یکی از دانشگاههای تهران و عاشق درس و دانشگاه...
غالبا هایپر اکتیو و چند روزی هر چند ماه یک بار منفعل!
اصولا در هر شرایطی کلیه ی سلول های خاکستری مغزم رو به کار می گیرم تا کارهای هیجانی انجام بدم...
از روزمرگی متنفرم و جز در شرایطی که منفعلم بهش دچار نمی شم...
از اینجا برای نوشتن فورانات مغزیم استفاده می کنم...
اول و آخرش اینکه خیلی مرسی که برای سیاهه های من وقت گذاشتید...
ادامه...
من انقدر دلم یه پل میخواد. که از بالاش بپرم پائین :) سلام. چطوری؟ خوبی؟ تا کی امتحان داری؟ آخه من چند روزیه که به طرز فوق العاده عجیبی حالم خوبه! خودمم نمیدونم چرا البته... واسه خودمم عجیبه. ناهار و شام هم میدیم. چی دوس داری؟ خودم برات درست میکنم :) تضمین هم میکنم چیزیت نشه :دی نا سلامتی ۴ ساله دارم مجردی زندگی میکنما :دی
حتی اگه قصد چنین کاری کنی خودم می کشمت لازم نیست زحمت بکشی. همون مجردی زندگی کردن خطرناکه...همش املت!
سلام.خواهش می کنم اجازه منم دست شماست.
من انقدر دلم یه پل میخواد.
که از بالاش بپرم پائین :)
سلام. چطوری؟ خوبی؟ تا کی امتحان داری؟
آخه من چند روزیه که به طرز فوق العاده عجیبی حالم خوبه! خودمم نمیدونم چرا البته... واسه خودمم عجیبه.
ناهار و شام هم میدیم. چی دوس داری؟ خودم برات درست میکنم :) تضمین هم میکنم چیزیت نشه :دی نا سلامتی ۴ ساله دارم مجردی زندگی میکنما :دی
حتی اگه قصد چنین کاری کنی خودم می کشمت لازم نیست زحمت بکشی.
همون مجردی زندگی کردن خطرناکه...همش املت!
سلام مونارک
مرسی از تبریکت
نه بابا من غصه نمیخورم
الان دیگه این وبلاگو دارم
که خیلی خاطره ازش دارم
جدی ؟
خوب چرا عوض میکنی
یکیو نگه دار .. تولد بگیر واسش :دی
اینم حرفیه!
می گفت: تا حالا ۵۳ دقیقه روی پل عابر پیاده بودی؟
حالا منظورشو می فهمم!
راست می گفت...
آدم روی پل خیلی چیزها رو می فهمه و از خیلی چیزها دل می بره...
املت؟ املت هم برات درست میکنم :دی
عجب پلی...