همین جورکی!

به یاد همون جمله های همیشگی...

به یاد اون نسیمی که گاه و بی گاه از پس کوچه های فراموشیم خنکای یه خاطره رو عبورمی ده...

برای دل تنگی که گه گاه یادش می افته می تونه تنها نباشه و بی سبب داد نزنه که خوشبخته...

برای هبوط هر لحظه ی ما وقتی حوا سیب رو چید...

اگه آدم سیب رو نمی خورد آدم نمی شد...آدم رو عشق باید آدم می کرد که کرد...

می دونی بازم تاثیر گذرای یه نوشتست...موهومات یک ذهن آروم اما گه گاه آشفته...

ذهن هم گاهی مسموم می شه...و خیلی بیشتر از گاهی...

ذهن من گاهی به باد سموم مسموم می شه....

بی تفاوت چشم می دوزم به تراوشات بی مخاطبش...

هر روز یه طرح...هر روز یه فکر...کلی آرزوی بزرگ...کلی نقشه...

که همشون به جرم کمبود وقت هدر می رن می میرن و تلف می شن...چون باید همه ی وقتم رو بزارم روی اینکه یادم بمونه اونا چی بودن...

اگه می دونست همش با بودن....حل می شه...اگه می دونستم همش توهمه و بی پایه و اساس شاید اینی نبود که حالا بود...بهتر یا بدترش رو نمی دونم....

حداقل یکی از قوی ترین امیدهام...بماند...پرت می گم...

نه سوسویی...نه فکری...فقط خستگی ممتد بی کار بودنم...

دلم می خواد یه جا این امتداد سرد رو ببرم و به قرمزی بی انتهای اون جاده ی کوتاه گره ش بزنم....

کسی که از پایان می ترسه هیچ وقت شروع نمی کنه...کسی که شروع نکنه همیشه سر جاش می مونه...شاید توی این مورد سر جا موندن خیلی بهتر از حرکت کردن باشه...

به سمت یه مرداب نرفتن خیلی بهتر از گیر کردن توی منجلاب اونه...

سبک نمی شه...خالی نمی شه...فقط داره تف می کنه...

اون همه حساسیت روی کلمات وقتی می خواد فقط بگه همش از بین می ره شاید خودش رو هم فراموش می کنه...

بی کوچکترین فکر ...فقط رقص دست رو دوست دارم...مثل پیچ و تاب برگ زرد پاییز می مونه تو دست باد وقتی داره سبک می ره ...بدون اینکه دیگه چیزی واسه از دست دادن داشته باشه...

با توام...تو هم که از خودی...عجیب گیج و مات و مبهوت نگاه می کنی...یه خط در میون سانسور می کنی و آخرش...چرت گفت!

حق با توهه...حق با منه...حق با همست...هر کی تو دنیای خودش حق باهاشه...

هوس توت فرنگی کردم...

 

پ.ن: من خوبم... عجیب خوبم...

پ.ن:برای انجام کارهای مهمی تا اطلاع ثانوی (احتمالا به مدت ۱ ماه) تشریفم رو می برم...

پ.ن: به قول بعضی ها : بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم؛باشد که نباشیم و بدانند که بودیم...

نظرات 18 + ارسال نظر
گمنام(ساتی) پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:29 ب.ظ http://kolbetanhaieman.blogfa.com

معنیش از لحاظ پزشکی یه مرحله ای از به ..
بی خیال

جالبه
تا حالا نشنیده بودم...

عمرا جمعه 31 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:29 ق.ظ http://chenamand.blogsky.com/

سلام مونارک جان
از آخرین باری که آمدم کلی آپاندی و بی خبر بودم....

سلام عزیزم...
شما هر وقت دوست دارید بیاید باعث خوشحالی من می شید...

حسین جمعه 31 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:54 ق.ظ

تازگی ها نوشته هات یه حسی داره... یه حسی که ... هیچی. شاید بعدا در گوشی بهت گفتم،‌ شاید.
ایشالا یه ماه هم به خوبی و خوشی و با موفقیت بگذره :)
منتظرتم

تو همیشه باهوش تر از اون چیزی بودی که باید باشی...
بله آقای دکتر...یه جورایی...

سلام همسایه های2 شنبه 1 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:12 ب.ظ http://rezatehranii.blogfa.com

سلام.ممنون سر زدی.راجع به اسم ها :

سینا و پیمان پسر خاله هام
پروین دختر خاله ام
نگار خواهرم و
....

سلام.
ممنون از جوابتون...

مهرناز یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:02 ق.ظ http://beautifulsmile.blogsky.com

فکر می کنم دچار یک حس مشترکیم!
با تمام وجود می فهممت.

حس خیلی خوبیه بدون اینکه مستقیم چیزی گفته باشی بدونی کسی حرفت رو می فهمه...

حسین یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:00 ب.ظ

من کلا از بچگی اینجوری بودی :پی
نمیخوای به من بگی چرا یه جورائی...؟‌میدونی که من همیشه هستم به حرفهات گوش بدم دیگه؟ باریکلا :)

فارسی پشتو حرف می زنی...
اصلا کی می گه من فهمیدم منظورت چیه؟D:
سوال بپرس جواب بدم
می دونم تو همیشه بودی و من همیشه سرت رو درد آوردم...
مرسی *-:

حسین یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:15 ب.ظ

نهههههههههه... «بودی» نه... «بودم» :دی
«من از بچگی اینجوری بودم» اشتباه شد :دی

D:

تندر دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:41 ب.ظ http://thunder.blogsky.com/

درود بر تو دوست عزیز
وبلاگ جالبی داری
لطف کن به وبلاگ من (تندرنامه) یه سری بزن
اگه سر نزنی یه موقعیت باحال رو از دست میدی
منتظرتم

سلام.مرسی که به من سر زدید
با عرض معذرت میام ولی نه به این زودی...

امیر چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:19 ق.ظ

تولد زندگی دوم یا مجازیت مبارک .....
اصلا تولد وبلاگت مبارک ;)

...
به قول شاملو
.... و تو همچنان دوره میکنی، شب را، روز را، هنوز را ...

مرسی...
یه سال دیگه هم پر!

سلام همسایه های2 پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:25 ب.ظ http://rezatehranii.blogfa.com

سلام.قسمت دوازدهم خاطرات کدر آپ شد.منتظر نظرت هستم عزیزگرامی[گل]

سلام...
میام...اما کمی دیر...

سلام همسایه های2 پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:48 ب.ظ http://rezatehranii.blogfa.com

سلام.قسمت دوازدهم خاطرات کدر آپ شد.منتظر نظرت هستم عزیزگرامی[گل]

امیر پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:45 ب.ظ

.... خوبی ؟

خیلی

امیر جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:17 ق.ظ

فکر کنم نه !
چه خبرا ؟ خوش میگذره ؟

مثل همیشه...
هیچ...بسیار

امیر شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:55 ب.ظ

امیدوارم به آرزوت برسی ....
اینهمه توضیح دادی ولی نگفتی آرزوت چیه ها ! ؟ ;)

مرسی
حالا دیگه!

کورش-وفادار دلشکسته چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:34 ق.ظ http://VafadareDelshekaste.Persianblog.IR

گیلاس بزن اگه توت فرنگی نیست!

خیلی متوجه نشدم...
یعنی اصلا نفهمیدم یعنی چی!

مهاجر چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:56 ق.ظ http://parnianeh7rang.persianblog.ir/

امروز پرنیان جشن تولد داره تشریف بیارید[گل]

با عرض شرمندگی از تاخیر:
تولدشون خیلی مبارک...
با آرزوی روزهایی بهتر

حسین یکشنبه 23 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:37 ب.ظ

اولا که تو کی سر من رو درد آوردی من خودم یادم نیست؟!
دوما آنلاین نمیشی که من سوال بپرسم جواب بدی!
دو و نیم ما (:دی)‌ همین آنلاین نشدنت کلی دلم تنگ شده برات :-*
سوما ممنون. با تاخیر یا بدون تاخیر، یادت بود. همین مهمه :-) فقط یادت باشه کادو رو میگیرم ازت بعدا :دی
بعد دیگه... آها. سلام :دی

آلزایمر داری ها....
میام...عن قریب...
آره؟!
کادی چی چی؟
سلام

کورش-وفادار دلشکسته دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 05:24 ب.ظ http://VafadareDelshekaste.Persianblog.IR

زود برگرد!

چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد