شهامت!

خیلی  سخته کسی بعد از سالها برگرده و بگه از ذهنش پاک نشدی... 

بگه نمی تونه...دیگه بدون تو نمی تونه... 

و تو توی یه بی تفاوتی مطلق گیر کرده باشی... 

اون یا هر کسی... 

تو نمی خوای فقط همین! 

خاطرات گذشته نذارن بگی نمی شه... 

اولش نه بیاری ولی بعد نرم بشی... 

و هر چی بگذره بیشتر بفهمی که نه تو اونی که بودی نه اون همون اونه قدیمیه! 

 

امشب گفتم: نه!

عجب!

با شنیدن خبر دوست شدن این دوتا داشتم شاخ در می آوردم اما خوب چون ایشان قبلا خیلی دور من می پلکید نمی توانستیم اظهار تعجب به جای آوریم مبادا فکر کنند ناراحت شده ایم 

اما از درونمان شاخ هایمان بلند شده بود این هوا! 

ما هی می دیدیم پاچه ی ایشان در حال دمپا شدن است و خانوم ل. به شدت مشغول نفوذ اما فکر نمی کردیم این عامل نفوذی با چنین سرعتی عمل به جای ژآورده و کنه وار به وی بچشبد.... 

مجدد ا عجب!!! 

 

این روزها نان در درون پاچه رفتن و سهل الوصول بودن است 

ما دقیقا نمی دانیم آقایان نیز به چنین چشمی نگاه می کنند یا خیر 

ولی ما با چشم نیمه بسته ی فکرمان می گوییم فلانی در پاچه ی فلانی رفت و بالاخره آویزان بازی هایش نتیجه داد و همان فلانی دومی خر شد! 

 

واقعا نمی دانیم به غرور خفته ی آقایان محترم بر نمی خورد؟!!!   

 

ما ترجیح می دهیم بمیریم تا جلب توجه جنس مذکر را به جای آوریم... و ایشان را خاطرخواه نمیاییم...  

وگرنه عشوه که در ذات هر دختری می باشد ... 

 

 

پ.ن: از بین تمام کسایی که به نحوی خواستن با من باشن فقط تو هنوز کسی رو نداری...  

۲سال گذشته...

دارم نگرانت می شم... 

    

دکتر بعد از این!

امروز توی آزمایشگاه انگل شناسی رسیدیم به جونوری به نام trichuris tricura  

یکی از لامهاش رو نگاه کرده بودم مثلا واسه ی محکم کاری می خواستم اون یکیش رو هم نگاه کنم که به ناگاه! موجودی دیدم عجیبا غریبا 

یه چیزی بود شبیه آمیب رنگ نشده دارای ارگانل!!!با حاشیه ی نا مرتب... 

خلاصه من هر چی نگاه کردن نفهمیدم این کجاش اون موجودیه که قرار بوده باشه... 

ع. بین من و میکروسکوپ بعدی ایستاده بود نشونش دادم اونم شروع کرد نگاه کردن و هی داشت فکر می کرد  

م.اومد گفت بچه ها شما هم دیدیدش چقدر عجیه ؟شکلش رو هم به عنوان نکته تو دفترش کشیده بود.گفتم ولی این همین جونوره نیست... 

تو میکروسکوپ شروع کد نگاه کردن و آدرس دادن که فلان جا رو نگاه کن این trix شه و این فلان جاشه و از این حرفا... 

یه لحظه به لام نگاه کردم (از بیرون) دیدم تکون خورده اونجا اصلا چیزی نیست حاشیه ی لامه من ملت رو سر کار گذاشتم 

گفتم بچه ها تکون خورده 

ع. زد زیر خنده به قول خودش به خنگی خودش که به لام نگاه نکرده(روش نشد بگه احتمالا داشت به خنگی من هم می خندید) 

 

م. گفت: آره ممکنه.موجود زنده است دیگه جا به جا می شه...لابد رفته یه جای دیگه ی لام 

- و ع: 

 

کلا این خانوم موجود فوق الاده ای هست.جملات هنری می گن . 

ترم سر کاداو(جسد) جدید واسمون آوردن یکی از بچه ها گفت چه نا خنهای بلندی داره 

م: آره دیگه اینا می میرن کلسیم توی استخونهاشون تجزیه می شه میاد توی ناخن هاشون...ناخن هاشون بلند می شه 

  

پ.ن:ما غالبا لام رو همون جوری که زیر میکروسکوپه نگاه می کنیم(فقط توی آزمایشگاه انگل) 

چون پیش میاد یه چیز خاص مد نظره و باید اونو دید و واسه بچه های بعدی لام رو تکون نمی دیم 

پ.ن: چی بگم؟!!!

من و break up های متعدد!

در وصف آهنگ های گل و بلبلی که چند سال اخیر ایجاد و زیاد شدن عین غده ی سرطانی فکر نکنم لازم باشه چیزی بگم 

راستش اولش که رپ و پاپ با هم قاطی شدن من خوشم می یومد... 

یادمه اولین ترانه ها رو از رضایا و2afm شنیدم...بعد غمگین خوندن دیگه گوش ندادم 

بعدش هم از ساسی مانکن گوش می دادم و برام جالب بودن 

همین! 

تک و توک توی این خواننده های قارچی(تلمیح به رویش قارچهای خودرو بعد از بارش باران) هنوزم ترانه های خوبی پیدا می شه 

بگذریم شد مثل نقدهای کسل کننده... کار من نیست 

 

چند روز پیش داشتم به دختر خالم می گفتم یه ترانه جدید از ساسی مانکن لود کردم (خانومی) اما به قشنگی قبلی ها نیست 

گفت: بهش عادت می کنیم 

- 

 

من با موسقی درس می خونم.با آهنگ های نیناش ناش هم که نمی شه درس خوند 

موزیک خالی یا ترانه های آروم گوش می دم 

طفلک کسایی که break up کردن 

این شعرا چیه می خونن؟! 

منی که هیچیم نیست احساس cut بهم دست می ده.انگار همین الان بهم زدم!!! 

دو حالت داره: یا من جو گیر می باشم 

یا ترانه ها واقعا له می باشند! 

 

پ.ن:مردم از استفاده ی درست کلمه ی ترانه به جای آهنگ....

فیلتر زبان پزشک!

توی مهمانی خانوادگی: 

- مونارک خانم من اینجام(بازه ی بزرگی از بدن که دل گفته می شه! از وسطای توراکس تا پایان ابدومن!!!) درد می کنه.واسه چیه؟قرص چی بخورم؟ 

-راستش من نمی تونم بگم.بهتره برید متخصص 

- معده مه نه؟ 

- می تونه از اون هم باشه 

 

یکی از حضار محترم رشته های زیر شاخه ی پزشکی: 

آره حاج خانوم از معدتونه 

ما 4 سال درس می خونیم همه ی این علائم رو می دونیم نمی دونم این دانشجوهای پزشکی چی کار می کنن که هیچی بارشون نیست 

و شروع به تفصیل درمان معده درد فرمودن و خطاب به این جانب: 

من نمی دونم شماها چی بلدید؟چی می خونید؟فقط ادعایید! 

 

- روز اولی که به عنوان دانشجوی پزشکی رفتیم سر کلاس اولین ساعت و اولین جمله ای که یاد گرفتم این بود: 

تا وقتی از چیزی مطمئن نبودید حرف نزنید 

شما پزشکید و مردم براتون احترام قائلن و بهتون اعتماد دارن 

مثل مردم عامی نباشید 

 

ساکت شد!

جای خالی...

امروز جای خالیت باز خودشو به رخم کشید... 

وقتی نیستی...مثل همیشه...همه ی دنیا نبودنت رو به روم میارن... 

  

 

شاید بپرسی از خودت  

کجام و در چه حالیم 

برای دل خوشیت می گم  

خوش باش عزیزم 

عالیم! 

 

شاید بپرسی از خودت 

چی شد کجا رفته صدام 

حق بده بم که بعد تو 

نخوام با دنیا راه بیام.....

کوک های چرکی!

علوم پایه عن قریب می باشد و ما آن را یوم التناد(روزی که بدکاران نیکوکاران رو برای کمک صدا می کنن) نامیده ایم تا نام مبارک ایشان را می آوریم رعشه بر انداممان افکنده بلکه درس بخوانیم! 

هیچ چیز غم انگیز تر از رد شدن توی این امتحانات نیست علوم پایه و پره...چون به طور کلی از دوستتات قب موندنش ۶ ماهش هیچی! 

چند روزی بس منفعل گشته بودیم و امروز متنبه شده می خواهیم خدا قبول کند روی به درس بیاوریم ان شاا... 

 

از آزمایشگاه قارچ متنفرم همه ی جونورهاش شبیه همن 

آزمایشگاه انگل رو دوست ندارم استادش همش ایراد می گیره...هیچ کس رو ندیدم تو دانشگاه ما از این دوتا آزمایشگاه خوشش بیاد 

 

توی آزمایشگا میکروب در محیط کشت رو باز گذاشته بودم روی میز روبه رو (دور از شعله) 

استافیلوکوک اورئوس بود... 

منتظر گزارشات گلو درد از بچه ها بودم ولی انگار به خیر  گذشت 

 

پ.ن:با عرض معذرت از دوستان عزیزی که لطف می کنن برای اولین بار مشرف می شن و پیام می ذارن بلاگ خوبی داری به من هم سر بزن 

من این رو یه جور بی احترامی تلقی می کنم 

چون حتی زحمت این رو به خودشون ندادن ببینن توی این بلاگ چی نوشته 

شما یه نوشته رو بخونید از هر خطش ۱۰۰۰تا ایراد بگیرید خوشحال هم می شم 

لهذا این جانب نه جواب کامنت می دم نه در بلاگتون مزاحمتون می شم جهت افزایش آمار کامنت هاتون!) 

 

پ.ن:تو فکر عوض کردن سرورم هستم کوچ کنم برم جای دیگه... 

مگر اینکه اموشن های مناسبی یافت کنم 

شب گریه - هوای آفتابی

داشتم دنبال ترانه ی شب آفتابی محمد اصفهانی می گشتم... 

قبلا یه قسمتش رو توی بلاگم نوشته بودم 

سرچ گوگل پیداش کرد.... (اینجا)

باورم نمی شه حال و هوام انقدر عوض شده.... 

 

من خیلی دنبال این دوتا ترانه گشتم. 

بلکه یکی از دوستان هم بخوان بشم بانی خیر! 

ارجاع می دم به لینکی که خودم لود کردم: 

 

شب آفتابی-محمد اصفهانی 

 

هوای گریه-همایون شجریان 

 

بعد از خوندن اولین پستی که توی اون صفحه باز می شه... 

ترسیدم و دل تنگ شدم... 

عجیب دل تنگ!

تصمیم؟!

امروز فهمیدم گاهی تصمیم گیری برای یک کار از انجامش سخت تره... 

ولی حالا راضیم خدا رو شکر

چنار

اگر قرار بود به جای انسان گیاه می شدم 

فکر می کنم تبدیل به چنار می شدم 

اخلاقمون خیلی به هم نزدیکه...