قاصدک

توی حیاط دانشگاه یه قاصدک نشست روی صورتم.گرفتمش تو دستم. 

- ولش کن.گناه داره 

-اول خبرشو بده بعد ولش می کنم 

زد بهم.اونجا رو: 

یکم اونورتر ن. یه قاصدک گرفته بود دستش و فوت می کرد.... 

 

dance

want to dance? 

i love to be in your hands