goodbye kiss

تنهایی من به اندازه ی تمام حرفهاییه که می خواستی بزنی و نتونستی...  

 

 

bonjour!

یک لیوان قهوه ی داغ...ترانه ی فرانسوی... 

م....حالم رو خیلی بهتر می کنه 

با وجود اینکه می دونم کشوری که توش قراره زندگی کنم فرانسه نیست آخر یه روز فرانسوی یاد می گیرم.... 

عشق به این زبان دیوونم می کنه... 

نمی دونم شاید تابستون رفتم فرانسه.... 

چند روز بین پایان فیزیوپات۲ و استیجری فاصله هست؟ 

 

 

 

پ.ن: ببخشید برای تاخیر در جواب دادن به کامنت ها 

جواب می دم 

به زودی....

paranormal activity

این فیلم را بسیار دوست می داشتیم و خوشمان آمده بود... 

بعد از خواندن مصاحبه کارگردان بسیار حالمان اندورن قوطی رفت: که فیلم مستند نیست! 

 

انقراض

این روزها به شکل غریبی احساس انقراض می کنم .

 

  

 

مثل همیشه چشماشو بست...

می خواستم کار اشتباهی انجام بدم... 

خیلی هم اصرار داشتم توش با وجود اینکه می دونستم بده! 

نشد! 

از اون به بعد هرچی از خدا مواستم گفتم ببین من به خاطر تو اون کارو نکردم... 

خدا هم چشماش رو بست و هیچ وقت به روم نیورد.با وجود اینکه هر دومون می دونیم به خاطر اون نبود 

اگه می شد انجامش می دادم! 

  

 اما اینبار واقعا به خاطر اینه که تو ازم خواستی

wine

گفت: به سلامتی 

گفتن:نوش 

 

 

 

نمی دونم چیزی که خودش باعث مرضه چیه جوری می تونه به سلامتی نوش بشه؟

دعام کنید

نمی تونم بیفتم 

نمی خوام بیفتم 

خدایا نزار بیفتم... 

 

دور و تسلسل

ذهنم به شدت می خاره 

از این تناوب صبح و شب خسته شدم... 

 

 

 

پ.ن: آخر قصه چرا اینجوری شد؟

 

آلوورا

کنسرو کاکتوس میل نمودیم 

خوشمزه بود! 

 

                                                             

فشار خستگی

این روزها یک جور اعصاب نداری هستم