-
جای خالی...
دوشنبه 20 مهرماه سال 1388 21:29
امروز جای خالیت باز خودشو به رخم کشید... وقتی نیستی...مثل همیشه...همه ی دنیا نبودنت رو به روم میارن... شاید بپرسی از خودت کجام و در چه حالیم برای دل خوشیت می گم خوش باش عزیزم عالیم! شاید بپرسی از خودت چی شد کجا رفته صدام حق بده بم که بعد تو نخوام با دنیا راه بیام.....
-
کوک های چرکی!
سهشنبه 14 مهرماه سال 1388 18:23
علوم پایه عن قریب می باشد و ما آن را یوم التناد(روزی که بدکاران نیکوکاران رو برای کمک صدا می کنن) نامیده ایم تا نام مبارک ایشان را می آوریم رعشه بر انداممان افکنده بلکه درس بخوانیم! هیچ چیز غم انگیز تر از رد شدن توی این امتحانات نیست علوم پایه و پره...چون به طور کلی از دوستتات قب موندنش ۶ ماهش هیچی! چند روزی بس منفعل...
-
شب گریه - هوای آفتابی
یکشنبه 12 مهرماه سال 1388 18:57
داشتم دنبال ترانه ی شب آفتابی محمد اصفهانی می گشتم... قبلا یه قسمتش رو توی بلاگم نوشته بودم سرچ گوگل پیداش کرد.... ( اینجا ) باورم نمی شه حال و هوام انقدر عوض شده.... من خیلی دنبال این دوتا ترانه گشتم. بلکه یکی از دوستان هم بخوان بشم بانی خیر! ارجاع می دم به لینکی که خودم لود کردم: شب آفتابی-محمد اصفهانی هوای...
-
تصمیم؟!
یکشنبه 12 مهرماه سال 1388 00:17
امروز فهمیدم گاهی تصمیم گیری برای یک کار از انجامش سخت تره... ولی حالا راضیم خدا رو شکر
-
چنار
چهارشنبه 8 مهرماه سال 1388 17:03
اگر قرار بود به جای انسان گیاه می شدم فکر می کنم تبدیل به چنار می شدم اخلاقمون خیلی به هم نزدیکه...
-
قاصدک
سهشنبه 7 مهرماه سال 1388 14:05
توی حیاط دانشگاه یه قاصدک نشست روی صورتم.گرفتمش تو دستم. - ولش کن.گناه داره -اول خبرشو بده بعد ولش می کنم زد بهم.اونجا رو: یکم اونورتر ن. یه قاصدک گرفته بود دستش و فوت می کرد....
-
dance
جمعه 3 مهرماه سال 1388 00:17
want to dance? i love to be in your hands
-
دخترها...
سهشنبه 31 شهریورماه سال 1388 17:53
این روزها اکثرا دخترها مثل هم شدن ابروهای تاتو کرده بینی های عملی موهای کاهی آرایش های یک شکل ۲ سال دیگه مثل حالا که می گن دختره حتی ابروهاشو بر نداشته می گن حتی بینیشو عمل نکرده!
-
دست
دوشنبه 30 شهریورماه سال 1388 11:39
مدت طولانی خیره می شه به دست هام... نمی دونم توی دستام دنبال چی می گرده...
-
باز برگشتم!
جمعه 27 شهریورماه سال 1388 23:50
پس از اینکه فهمیدیم بود و نبودمان متفاوت است بازگشتیم.... راستش نه اینکه احساس کنم حرفی دارم صرف اینکه فکر کردم اگه ننویسم چی کار کنم؟ یه جورایی واسم شده عادت... عادت به اینکه هر چی تو هوا از مغزم گذشت رو ببندم به زنجیر و بکنمش توی این قوطی حلبی که از پنجره ی مانیتور شما به بیرون سرک بکشه و نظزاتتون منو دل خوش کنه به...
-
تعطیل شد
دوشنبه 23 شهریورماه سال 1388 14:11
مرور می کنم تمام صفحات این بلاگ رو که باهاشون خاطره دارم خیلی وقته دیگه حال و حوصله ی این بلاگ و نوشته های توش رو ندارم با کلی اشتیاق میام بنویسم و بعد تا شروع می کنم انگار این من نبودم... ببخشید که نظراتتون رو تایید نمی کنم چون اگه جوابی بدم از روی رفع تکلیفه و نمی خوام اینجوری باشه هر وقت دوباره حال و هوای قدیمیم رو...
-
hug
یکشنبه 8 شهریورماه سال 1388 23:56
بغل کردن را بیش از بوسیدن دوست می داریم گر چه تجربه ی هیچ کدام را نداریم....
-
زن
یکشنبه 8 شهریورماه سال 1388 01:27
ساعت:چیزی بیش از نیمه های شب... بوی نم...خنکای باد بشارت دهنده ی پاییز... انگشتان کشیده...رگهای برجسته...بکارت دستها زیر عریانی نگاهان تیز بین و معتقد! فاحشگی ذهن در تقسیم نگاه با جاده ی مرطوب منتهی به نا کجا... ایمان...پاک و امید دهنده و یقین به بلندای بخت چه از روی تقدیر چه از روی سرنوشت نوشته نشده... زن...موجود...
-
نگینهای اتمی...الماسهای تقلبی...
سهشنبه 27 مردادماه سال 1388 10:34
جای آن است که خون موج زند در دل لعل زین تغابن که خزف می شکند بازارش
-
If you go away ...
یکشنبه 25 مردادماه سال 1388 20:13
If you go away ,on this summer day ,then you might as well ,take the sun away All the birds that flew in the summer sky, When our love was new and our hearts were high When the day was young and the nights were long And the moon stood still for the night bird's song If you go away, if you go away ,if you go away But...
-
ما
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 19:27
دیگران از ما اونی رو نمی فهمن که هستیم ما اونی هستیم که دیگران ازمون می فهمن پ.ن:دکتر علی شریعتی اما با قلمی زیبا
-
food & rest
جمعه 16 مردادماه سال 1388 22:45
گفت i need food , i need rest خندیدم فهمید قضیه رو می دونم کلی سرخ شد
-
وارونه
شنبه 10 مردادماه سال 1388 14:26
دنیای وارونه اینو خوب می دونه من دیوونه تو رو دوست دارم پ.ن:راست می گه...دنیای وارونه!!!
-
گاش
چهارشنبه 7 مردادماه سال 1388 12:01
تا حالا شده یه چیزی اونقدر خوشمزه باشه که ندونی چه جوری بخوریش؟
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 تیرماه سال 1388 18:41
سلام اشکالات کانکت شدنم از مدم گرفته تا کامپوتر یا شاید خط تلفن و اینترنت سبب خیری شده که از اون چیزی که اسمش شده تکلونوژی فاصله بگیرم.... حتی گوشی رو هم گذاشتم توی کمد فقط شبها برای کسانی که میس کال افتاده ازشون تک می زنم... اینجوریشو دوست دارم... همه ی وقتم واسه خودم شده... می نویسم کی نمی دونم احتمالا با شروع ترم...
-
رانندگی...
چهارشنبه 10 تیرماه سال 1388 22:52
وقتی راننده یک خانوم بود هیچ وقت توقع نداشته باشید برای شما که عابری مفلوک روی خط عابر پیاده گذر می کنید بایستد... دنده عوض کردن برای خانومها مشکل است! پ.ن:با عرض معذرت...
-
ندا و نداهای دیگر...
جمعه 5 تیرماه سال 1388 19:20
ای وای وطنم .... ای وای جوانان ایرانم.... فرهاد رهبر: هیچ یک از دانشجویان ما کشته نشدند. دوست من یکی از این هیچ کدومها بود...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 خردادماه سال 1388 17:17
یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش می سپارم به تو از چشم حسود چمنش
-
یه نشونه ...
پنجشنبه 21 خردادماه سال 1388 16:35
یه فرصت بدون بازگشت، باورش سخته ولی حقیقتش محتاج به باور ما نیست ... ما فقط یه اعتقادیم، هرکی به یه شکلی کدومش مهم تره ؟؟ فرصتش ؟ باورش ؟ یا بدون بازگشت بودنش؟ یا حقیقتش ؟ یا شکلش ؟؟ کدومش بیشتر می ارزه ؟ ... بعضی سردرگمی ها مثل یه گرداب عمیق می مونن که آدمو داخل خودش میکشنو غرق میکنن و یا بهتر بگم مثل یه شمشیر دو لبه...
-
مستعداد می شویم!
دوشنبه 18 خردادماه سال 1388 22:53
مشغول به کشف خودمان می باشیم... استعدادهای جدیدی از ما تراوش می کنند ... پ.ن: با عرض معذرت به کامنتها و محبتتاتون بعدا جواب می دم...
-
گاو روزانه
جمعه 15 خردادماه سال 1388 22:37
به شکل عجیبی عاشق گاو روزانه می باشیم... دوست داریم ایشان را سخت در آغوش بگیریم...
-
شاتوت
چهارشنبه 13 خردادماه سال 1388 18:24
گاهی اوقات یه استخر پر از شاتوت دلم می خواد... وای فکرشو بکن پ.ن: من اون قرمزاشو دوست دارم...
-
شیطنت
سهشنبه 12 خردادماه سال 1388 19:53
تو خوشگل تو دلبر عجب حوصله داری...
-
اشتباه
شنبه 9 خردادماه سال 1388 20:58
حلالم کن تو می دونی دل بی طاقتی دارم...
-
امتحانات!
جمعه 8 خردادماه سال 1388 11:11
این روزها امتحانات ما را خف گیر نموده اند... به شدت مشغول تحصیلیم و لذت پخش می کنیم... به شدت مشتاق امتحانات می باشیم و امید بسیار به خوب دادنشان داریم