-
beautiful sleep
سهشنبه 27 بهمنماه سال 1388 19:51
با یادت شبی که خفتم چون غنچه سحر شکفتم.... پ.ن:این روزها معنیشو خیلی خوب می فهمم!!!
-
welcome back
یکشنبه 25 بهمنماه سال 1388 23:56
و تو می آیی آهسته...با قدمهایی سبک از میان کوچه ی خاطراتم و من... دل می بازم...
-
imbecile
پنجشنبه 22 بهمنماه سال 1388 19:49
گاهی به احمق ها حسادت می کنم...
-
تقدیر
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 21:52
تقدیر جایی در میان کوچه های آینده به انتظار ایستاده است...
-
گمان
شنبه 17 بهمنماه سال 1388 21:54
به گمانم دلم مومن شده است...
-
tired
پنجشنبه 15 بهمنماه سال 1388 23:51
انگار زمان جایی میان زمین و آسمان ایستاده است... جایی میان بی تابی منو دلتنگی تو.
-
choose
چهارشنبه 14 بهمنماه سال 1388 18:35
جایی میان بهشت و جهنمیم باور کنی یا نه: امروز روز انتخاب است! پ.ن: جواب می دم.کم کم
-
memories
دوشنبه 12 بهمنماه سال 1388 12:25
چه خاطرات احمقانه ای رو از تو با خودم حمل می کنم... صفحات کتاب و جزوه ها.... یادته؟وقتی استاد این صفحه رو درس داد برای اولین بار اومدی که حرف بزنی... قیافت چقدر مضحک شده بود! این یکی رو چی؟داشتم این صفحه از جزوه ام رو می نوشتم که ازم قرضش گرفتی... این صفحه ی زبان بود که سر کلاس... جلسه ی آخر آزمایشگاه که استاد بهت گفت...
-
خود خواب زنی
پنجشنبه 8 بهمنماه سال 1388 13:34
مگر می شه پزشک مومن نباشه وقتی می دونه از اسید آراشیدونیک در پلاکت ترومبوکسان A2 و در سلول آندوتلیال PGI2. یکی منقبض کننده ی عروق و باعث تجمع پلاکتی یکی دیگه مانع این دو کار!!! پ.ن:و خیلی چیزهای دیگه...
-
غول تک شاخ
سهشنبه 6 بهمنماه سال 1388 08:52
سمبل ولنتاین امسال بسیار عاشقانه است: یک غول تک شاخ قرمز!!!! همیشه از ولنتاین متنفر بودم!
-
lie
دوشنبه 5 بهمنماه سال 1388 12:25
گفت: there is always someone.
-
مرا ببوس
شنبه 3 بهمنماه سال 1388 07:51
یادم میاد کوچیک که بودم بابا همیشه این ترانه رو می خوندن...عاشق این ترانه بودم.بعدش می رفتم تو اتاق گریه می کردم... تا یه روز مامان فهمیدن و دیگه بابا اونو نخوندن اگه درست یادم مونده باشه شاعرش یکی از سران ارتشی بوده.شبی که می خواستن اعدامش کنن این شعر رو برای دخترش گفته... دانلود مرا ببوس (ویگن) خواننده ی اصلیش...
-
goodbye kiss
چهارشنبه 30 دیماه سال 1388 11:22
تنهایی من به اندازه ی تمام حرفهاییه که می خواستی بزنی و نتونستی...
-
bonjour!
شنبه 26 دیماه سال 1388 19:26
یک لیوان قهوه ی داغ...ترانه ی فرانسوی... م....حالم رو خیلی بهتر می کنه با وجود اینکه می دونم کشوری که توش قراره زندگی کنم فرانسه نیست آخر یه روز فرانسوی یاد می گیرم.... عشق به این زبان دیوونم می کنه... نمی دونم شاید تابستون رفتم فرانسه.... چند روز بین پایان فیزیوپات۲ و استیجری فاصله هست؟ پ.ن: ببخشید برای تاخیر در جواب...
-
paranormal activity
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 23:42
این فیلم را بسیار دوست می داشتیم و خوشمان آمده بود... بعد از خواندن مصاحبه کارگردان بسیار حالمان اندورن قوطی رفت: که فیلم مستند نیست!
-
انقراض
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 00:22
این روزها به شکل غریبی احساس انقراض می کنم .
-
مثل همیشه چشماشو بست...
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 01:03
می خواستم کار اشتباهی انجام بدم... خیلی هم اصرار داشتم توش با وجود اینکه می دونستم بده! نشد! از اون به بعد هرچی از خدا مواستم گفتم ببین من به خاطر تو اون کارو نکردم... خدا هم چشماش رو بست و هیچ وقت به روم نیورد.با وجود اینکه هر دومون می دونیم به خاطر اون نبود اگه می شد انجامش می دادم! اما اینبار واقعا به خاطر اینه که...
-
wine
یکشنبه 20 دیماه سال 1388 11:03
گفت: به سلامتی گفتن:نوش نمی دونم چیزی که خودش باعث مرضه چیه جوری می تونه به سلامتی نوش بشه؟
-
دعام کنید
جمعه 18 دیماه سال 1388 21:55
نمی تونم بیفتم نمی خوام بیفتم خدایا نزار بیفتم...
-
دور و تسلسل
چهارشنبه 16 دیماه سال 1388 23:58
ذهنم به شدت می خاره از این تناوب صبح و شب خسته شدم... پ.ن: آخر قصه چرا اینجوری شد؟
-
آلوورا
دوشنبه 14 دیماه سال 1388 16:24
کنسرو کاکتوس میل نمودیم خوشمزه بود!
-
فشار خستگی
جمعه 11 دیماه سال 1388 23:06
این روزها یک جور اعصاب نداری هستم
-
عاشورا
سهشنبه 8 دیماه سال 1388 22:19
ماه محرم است حرب الحرام... حسین جان نگاه کن...
-
ممنوع!
دوشنبه 7 دیماه سال 1388 23:00
کافیه دنبال چیزی بگردی که مردم حرف زدن از اون رو زشت می دونن.... به صد هزار جور جواب ضد و نقیض می رسی... گاهی حتی توی سایتهای پزشکی دلایل متضاد می بینی مبنی بر مفید یا مضر بودن... و اگر بخت برگشته ای مثل من اون رو به عنوان موضوع تحقیقی برای بالا بردن سطح حداقل اطلاعات دانشجوهای پزشکی انتخاب کرده باشه.... خدایا کاملا...
-
ما و اتفاقات قرنی ۱ بار.
دوشنبه 7 دیماه سال 1388 21:52
ما کلا انسان بسیار کم خرجی می باشیم... ۱ مانتو یک عدد شلوار ۱ عدد کفش و ۱ عدد کیف برای کل ترم ما را کفایت می کند... اگر به زور مادرجان نبود هنوز لباس های ترم ۱ را می پوشیدیم چه بسا وصله می زدیم و تا انتهای سال ۷ نیز استفاده می نماییدیم... البته این درسها گوشت تن ما را آب نموده اند و بسیار در تنمان البسه ی اسبق زار می...
-
امروز
یکشنبه 6 دیماه سال 1388 22:11
حسین جان نگاه کن... شام غریبان گوارا...
-
امتحان
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 22:15
همه ی قورباغه ها پرنس نمی شن حالا تو اگه می خوای امتحان کن!
-
یلدا مبارک
دوشنبه 30 آذرماه سال 1388 21:55
بارون با همه ی زیباییش غمگینه وقتی خودت تنهایی زیرش قدم بزنی ساحل با همه ی آرومیش غمگینه وقتی برگردی و فقط رد پای خودت رو ببینی یلدا با همه ی شیرینیش غمگینه وقتی کسی رو نداشته باشی که به نیتش حافظ باز کنی من با همه ی شادیم غمگینم وقتی کسی رو نداشته باشم... وقتی تنهام! پ.ن:همیشه برای اعیاد ایرانی احترام خاصی قائل بودم...
-
۲در ۲
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 19:36
خواب دیدم ل. بهم اس ام اس زده: بی تو حتی ۲ ضربدر ۲ ها هم ۴ نمی شوند این روزا خواب ها هم دروغ می گن!
-
ولی عصر
شنبه 28 آذرماه سال 1388 20:23